۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

در اسلام غیر مسلمانان به هیچ وجه حقوق مساوی با مسلمانان ندارن

ورود تقدس گرایی و مذهب به عرصه سیاست گذاری و قوه قانون گذاری کشور
سر منشا دیکتاتوری و استبداد و تبعیض مذهبی‌ و جنسی‌ است. هر حاکم یا
حکومتی که مقدس نامیده شد و به آسمان‌ها وصل شد یعنی‌ اینکه شما دیگر حق
ندارید به راحتی‌ در باره آن به راحتی‌ اظهار نظر کنید و کوجکترین انتقاد و
مخالفتی با آن هزینه سنگینی‌ حتی برای تو مسلمان خواهد داشت. با سیاسی شدن
دین اولین و مهلکترین ضربه را خود دین میخورد, دومین  ضربه را دیندار
و سومین ضربه را جامعه مدنی.
در اسلام غیر مسلمانان به هیچ وجه حقوق مساوی با مسلمانان ندارند. ، قرآن انسان‌ها را طبقه بندی میکنه به: کافر، مشرک، ملحد، مسلمان، آزاد، برده "برده غیر مسلمان و برده مسلمان"، زن، مرد،  و اسلام برای هر کدام از این طبقات حقوق و جایگاه خاصی‌ داده شده. مثلا صاحب برده‌ای که برده خود را به قتل برساند قصاص نمیشود. یا مثلا مسلمانی که غیر مسلمانی را بکشد قصاص نمی‌شود. یا مثلا غیر مسلمانی که خانه‌اش توسط دزد مسلمانی به سرقت برده شده نمیتواند در دادگاه بر علیه مسلمان دزد شهادت بدهد. مثال‌ها زیادن که از نام بردن همه آنان صرفه نظر می‌کنم. از جمله غیر مسلمانان ساکن کشور‌های اسلامی حق گزینش آزادانه هر شغلی‌ [مثل شغل قضاوت] را ندارند.

اعلامیه جهانی حقوق بشر, ماده 18
هر کس حق دارد که از آزادی فکر ، وجدان و مذهب بهره مند شود ।این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است । هرکس می تواند از این حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد.

مقایسه
در اسلام بدیهی است که فردی که در خانواده مسلمان زاده شده، حق تغییر دین خود را ندارد। مسلمانان با اعمال استاندارد های دوگانه، از گروش پیروان دیگر ادیان به اسلام مسرور می شوند، اما گروش مسلمان به دیگر ادیان ممنوع است. روی گرداندن از اسلام، مصداق ارتداد و سزاوار مجازات اعدام است.

اعلامیه جهانی حقوق بشر, ماده 19
هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن ، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد

مقایسه
احکام اسلامی: حقوقی که در مواد 18 و 19 اعطا شده، مرتبا در ایران، پاکستان و عربستان سعودی نقض می شوند. در این کشور ها به ترتیب حقوق اقلیت های بهایی، احمدی و شیعه پایمال شده است. در تمام این کشور ها این نقض حقوق بشر با توسل به شریعت انجام می گیرد. همچنین در این کشور ها مسیحیان به جرم توهین به مقدسات دستگیر می شوند و حقوقشان نقض می شود.

احکام اسلامی:
 در اسلام کفر گویی به خدا و پیامبر در شرع اسلام مرگ است, یعنی‌ شما اگر هیچ کاری نکنید و فقط زبانی‌ وجود الله را انکار کنید حکم شما در حکومت اسلامی مرگ است.  در زمانه ی مدرن اتهام توهین به مقدسات بهانه ای به دست دولت های اسلامی می دهد تا به سرکوب مخالفان شان بپردازند، یا حربه ای در دست قدرتمندان برای امتیاز گیری یا مجازات مرتدان است.

احکام اسلامی: بی دینان – ملحدان (که به یقین مظلوم ترین اقلیت تاریخ اسلام اند)- در کشور های اسلامی "حق زندگی" ندارند. شریعت دانان اسلام، میان دو نوع گناه تمایز می نهند: گناهان صغیره و گناهان کبیره. از هفده گناه کبیره، الحاد بزرگترین است، حتی شنیع تر از قتل، دزدی، زنا و غیره.

 سکولاریسم [لائیسیته] چیست:

 لائیسیته، فرایندی سیاسی - اجتماعی است كه مناسبات میان دولت و دین (یا نهاد دولت و نهاد دین) را در راستای استقلال متقابل آن ها با حفظ آزادی های دینی، تعیین و تبیین می كند. بدین معنا، لائیسیته «چیزی» بیشتر یا كمتر از تعریف و مضمونی كه گفته شد، نیست.

که سکولاریسم تنها و تنها از وارد شدن آخوند‌های دین فروش به صحنه سیاست گذاری کشور و وارد کردن یک دین خاص در نهاد دولت و قوه قانون گذاری جلوگیری می‌کند, بتین ترتیب میشود گفت که سکولاریسم تنها و تنها  آخوند‌های دین فروش را ازمزایای استثنأیی دینی محروم می سازد،  ولی‌ حقوق خود دین و معتقدان به ادیان را به رسمیت میشنساسد و برای آنان در قانون حقوق و مزایای اجتماعی قائل است از جمله اینکه "هر کسی‌ حق دارد در آزادی کامل یک دین را انتخاب کند و در آزادی کامل به پرستش خدای خود بپردازد". در این نوع حکومت مذهب یعنی‌ رابطه شخصی‌ فرد دیندار با خدای خود و این رابطه بسیار هم محترم شناخته میشود.

«لائیك»، صفتی است كه به «نهاد»، یرنامه، طرح یا قانون اطلاق می شود. از «دولت لائیك»، «مدرسه ی لائیك»، «انجمن لائیك»… «برنامه ی لائیک» یا «قانون لائیك» سخن می رانیم، ولی چیزی به نام «جامعه ی لائیك» نمی شناسیم، زیرا در جامعه، دین و نهاد های دینی حضور دارند و بخشی از جامعه ی مدنی را تشكیل می دهند. لائیسیته، «جدایی» جامعه و دین نیست بلكه «جدایی» دولت و دین است. در همین رابطه، اگر از «لائیك ها» صحبت می شود، منظور از این عبارت، طرفداران «جدایی دولت و دین» یا هواداران لائیسیته است. پس، فرد «لائیك» می تواند متدین باشد، همان طور كه می تواند آته (بی خدا) و یا آگنوستیك (ناشناسا انگار) باشد.

در لائیسیته، آزادی های مذهبی تأمین می شوند. یعنی دین باوران در جامعه ی مدنی آزادند كه به صور مختلف فعالیت كنند. عبارت «دین امر خصوصی است»، تا آن جا كه مفهوم حقوقی آن مد نظر باشد - یعنی «خصوصی» در برابر «دولتی» - صحیح است اما نه بیشتر. دین، در جامعه ی مدنی، تنها یک امر «خصوصی» به معنای «فردی» نیست بلكه هم امری فردی و هم امری جمعی و اجتماعی است. پس فعالیت هایی كه خصلت دینی دارند، از جمله در شكل های مختلف جمعی، تشكیلاتی و حزبی… بخشی از فعالیت های جامعه ی مدنی به حساب می آیند. استقلال و آزادی شان توسط دولت لائیك تضمین می شود.

دولت یا نهاد لائیك [سکولار]، نه ضد دین است و نه طرفدار دین، بلكه بی طرف، مستقل از دین و فرای آن است. دولت یا نهاد لائیك مبلغ و مروج دین یا مذهبی نیست. دولت لائیك تنها بر مبنای مشروعیتی كه از مردم، صرف نظر از اعتقادات مذهبی یا غیر مذهبی شان، كسب می نماید - یعنی آن چه كه دموكراسی می نامیم - عمل می كند. در نتیجه، سیاست گذاری های دولت لائیك تابع هیچ سرمشق و سرچشمه و اصول آسمانی، مقدس و متعالی نبوده و نمی شود


 دو ركن جدا ناپذیرِ لائیسیته:

لائیسیته از دو ركن هم تراز و تفكیك ناپذیر تشكیل شده است. هر دو لازم و ملزوم یك دیگرند و شرط وجودی لائیسیته را تشكیل می دهند.

- ركن اول، اصل «جدایی دولت و دین» یا «جدایی نهاد دولت و نهاد های دینی» است. [«دولت»، بنا به تعریف اختیاری ما، شامل سه قوای مقننه، قضایی و اجرایی و به طور كلی همه ی نهاد های عمومی یا دولتی است.]

- ركن دوم، اصل تأمین آزادی وجدان، از جمله آزادی های دینی توسط دولت لائیك است. در این جا، لائیسیته، در تایید و در راستای اصول اعلامیه ی حقوق بشر و شهروندی (26 اوت 1789) و اعلامیه ی جهانی حقوق بشر (10 دسامبر 1948) در رابطه با آزادی وجدان، اندیشه و بیان عمل می كند.

ركن اول یا اصل جدایی دولت و دین:
- دولت مشروعیت خود را از دین، مذهب و یا نهاد دینی چون كلیسا، روحانیون… كسب نمی كند.
- دولت دینی را به رسمیت نمی شناسد، از جمله با ذكر آن در قانون اساسی نظام. دولت و به طور كلی بخش عمومی (دولتی)، عاری از هر گونه نماد دینی است. بنابراین، نه خود، هویت دینی دارد و نه برای ملت، هویت دینی تعیین و تبیین می كند.
- دولت با همه ی شهروندان، صرف نظر از تعلقات دینی یا غیر دینی شان، همسان برخورد می كند. به بیان دیگر، دولت برای دین یا مذهبی و یا برای باورمندان به دین یا مذهبی، امتیاز خاص و ویژه ای قائل نمی شود.
- دولت مستقل از احكام و قوانین دینی عمل می كند. بدین معنا كه سیاست ها و قوانین كشوری یا ملی مستقل از این که با احكام و قوانین مذهبی مغایرت داشته باشند یا نه، تعیین و تبیین می شوند.

ركن دوم لائیسیته یا اصل تأمین آزادی وجدان:
- دولت در امور دینی و نهاد های دینی، كه به نوبه ی خود مستقل از دولت عمل می كنند، هیچ دخالتی نمی كند.
- دولت دین دولتی یا نهاد دینی رسمی با وزارت خانه و غیره، نمی سازد. نهاد های دینی را تابع خود نمی كند و یا تحت قیمومت خود قرار نمی دهد.
- دولت لائیك، با محترم شمردن اصل كثرت باوری و کثرت گرایی (پلورالیسم)، آزادی وجدان از جمله آزادی های دینی و هم چنین آزادی های غیر دینی را تضمین می كند. دین باوران، به سان همه ی شهروندان، در اشاعه ی اعتقادات و شعایر خود، چه به صورت فردی و چه جمعی، در فعالیت سیاسی و تشكیل حزب سیاسی… آزاد می باشند.
_________________________________________

ورود تقدس گرایی و مذهب به عرصه سیاست گذاری و قوه قانون گذاری کشور سر منشا دیکتاتوری و استبداد و تبعیض مذهبی‌ و جنسی‌ است. هر حاکم یا حکومتی که مقدس نامیده شد و به آسمان‌ها وصل شد یعنی‌ اینکه شما دیگر حق ندارید به راحتی‌ در باره آن به راحتی‌ اظهار نظر کنید و کوجکترین انتقاد و مخالفتی با آن هزینه سنگینی‌ حتی برای تو مسلمان خواهد داشت. دوست مسلمان من جرات داشته باش و به هر چیزی فکر کن و شک کن حتی به خودت و افکارت. دهانت را باز کن و برای دفاع از حقوق هموطن و همنوع دگر اندیش خود فریاد بزن، اگر دین تو از این کارت حمایت نمیکنه پس آن دین ضّد حقوق بشر و ضّد انسانیته و آن دین را بنداز در سطل‌ آشغال و بدون دین زندگی‌ کن. بدون دین و با وجدان زندگی‌ کردن بهتر است تا دیندار بودن و بی‌ وجدان بودن.

شر [با یا بدون نام نویسنده] یادتون نره لطفا.
پیشاپیش سپاس

د‌ن بهرامی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر